حاصل عمر
سالهای رفته را از عمر منها می کنم
خاطرات خویش در لفافه افشا می کنم
یاد ایامی که شد بیهوده از عمرم تلف
روی کاغذ گوییا تکلیفِ انشا می کنم
از خدای خویش هم شرمنده، هم امیدوار
تا تماشاخانه ی دل را تماشا می کنم
یادم آید از جوانی، با غرور و بی خیال
پیش خالق نادم واز خلق اخفا می کنم
گاه می خندم، گهی میریزم از هر دیده اشک
خنده بر دیروز و زاری بهر فردا می کنم
حاصل عمری که در راه رضای او نبود
روسیاهم، عفو را از او تمنا می کنم
سهم«مجنون» نیست جز حسرت ز عمرِ طی شده
من امامان را شفیع روز عقبا می کنم
شعر: محمدحسین شیبانی«مجنون»
قطره و دریا
سیل دنیای مجازی
سلام مجدد
شعر طنز عید فقرا!
مجادله در ادبیات بر سر یک خال!
انتقاد از نشریات نگارستان سیرجان و نگین کرمان در باب انتخاب دهم
اسیر دل - شعر طنزی برای آنان که قصد ازدواج دارند
وصف علی
کله ی یارو!
جهان در انتظار عدالت و عدالت در انتظار اوست....
ای دادخواه امت، کی می شود بیایی؟
جوش شیرین!
گل درون مزبله کیست؟
زندگانی چیست؟
حاصل عمرم چیست؟
[همه عناوین(16)]